دلم پر است و هی بهانه میکند غروب را
خدایا چقدر خستهام چرا نمی شوم رها ؟
نه عابری نه مژدهای نه بوی شعر تازهای
پرنده پر نمی زند در این سکوت کوچهها
بیا و لطف کن ببار آسمان! که تشنهام
تورا به باغچه تو را به گریههای بی صدا
نه در بها دستها نه در مجال یک نگاه
نه در مرور خاطره نه در عبور آشنا
نمیشود خلاصه شد‚ نمیشود خلاصه کرد
دلم حضور عشق را بهانه میکند چرا؟
نگاه پنجره به سوی صبح باز میشود
من و هوای پر زدن بگو کجاست تا ناکجا؟
شعر قشنگی نوشته اید موفق باشید
ممنون از لطفتان
به به چه وبلاگی راه انداختی
بسمه تعالی
از الطاف بی کران حضرتعالی تشکر می کنم امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد.
برادر التماس دعا
http://best-clipe.blogfa.com/
سلام
خوب بود
اگه وقت کردید به وب من هم یه سری بزنید
من بیش از1300مقاله وتحقیق رایگان راجمع آوری کردم
وبلاگ من الان پیج رنک2 داره
ومی خواهم باوبلاگ شماتبادل لینک کنم
لطفااگرتمایل داریدمن راباعنوان "1300مقاله وتحقیق رایگان"وبه آدرس:http://www.beheshtnet.blogfa.com
لینک کنیدوسپس ازطریق نظرات خبردهیدتامی خواهیدباچه نام وآدرسی لینک شوید
من بعدازاینک شمارولینک کردم بهتون اطلاع می دم
ممنون